برای سنجش رضایتمندی مشتری میتوان از مدلهای مختلفی استفاده نمود. بر اساس نوعی تقسیمبندی که مورد توافق تاپفر و سباستین پافرات و همکارانش میباشد، مدلهای اندازهگیری رضایتمندی مشتری به دو نوع عینی و ذهنی تقسیمبندی میشوند. مدلهای عینی بر ایده استوار میباشند که رضایتمندی مشتری از طریق شاخصهایی قابل سنجش هستند که با شدت رضایتمندی مشتری همبستگی داشته باشند نظیر سهم بازار، تعداد شکایت، سود سالانه و... استفاده میکنند. بایستی توجه داشت که از آنجائیکه این شاخصها دربرگیرنده عقاید شخصی مشتریان نیستند، اعتبار این مدلها تردید برانگیز است، به عنوان مثال میزان فروش یک محصول را نمیتوان به عنوان رضایتمندی مشتری تفسیر نمود. در مقابل، مدلهای ذهنی بر اساس سطح رضایتمندی نیازهای مشتریان میباشند. به عبارت دیگر این مدلها بر اساس ادراک مشتریان از رضایتشان عمل میکنند. این مدلها مستقیماً از عقاید مشتریان استفاده میکنند و رویکردی از رضایتمندی مشتریان ارائه میدهند که به ادراک آنها نزدیکتر است. در زیر تقسیم بندی مدلهای سنجش رضایتمندی مشتریان سروکوال آورده شده است.
تقسیمبندی مدلهای سنجش رضایتمندی مشتریان
همانطور در شکل بالا مشاهده میشود، مدل سروکوال زیر مجموعهای از مدلهای ذهنی میباشد که ادراک و عقاید مشتریان را نیز در نظر میگیرد. این مدل در اواسط دهه ۱۹۸۰ توسط پاراسورمن وهمکارانش برای سنجش کیفیت خدمات توسعه داده شد. این مدل سعی دارد کیفیتخدمات در محیطهایی اندازهگیری کند که کیفیت خدمات به عنوان یک ضرورت برای درک مشتری، احساس شود. مدل پاراسورمن دارای ویژگیهایی است که برای طیف گستردهای از محیطهای خدماتی میتواند کاربرد داشته باشد. در فن کیفیتخدمات مقدماتی چند شکاف وجود دارد که عبارتنداز:
شکاف 1- تفاوت بین ادراکات مدیریت از آنچه مشتریان انتظار دارند و انتظارات واقعی مشتریان.
شکاف 2- تفاوت بین ادراکات مدیریت و مشخصات کیفیتخدمات (استانداردهای کیفیتخدمات).
شکاف 3- تفاوت بین مشخصات کیفیتخدمات و ارائه خدمت واقعی؛ آیا استانداردها به طور مداوم رعایت شدهاند؟
شکاف 4- تفاوت بین ارائه خدمت و آنچه که در خارج از سازمان مورد نظر است؛ آیا به تعهدات به صورت مداوم عمل شده است؟
شکاف 5- تفاوت بین آنچه که مشتریان از یک خدمت انتظار دارند و آنچه را که عملا دریافت میکنند. در ابتدا ده مؤلفه اعتبار، پاسخگویی، شایستگی، دسترسی، ادب، ارتباطات، اعتماد، امنیت، درک و شناخت مشتریان، شواهد فیزیکی و ملموس به عنوان مؤلفههای کیفیتخدمات شناسایی شد. اما در نتیجه مطالعاتی که در دهه ۱۹۹۰صورت گرفت تعداد آن به ۵ مؤلفه کاهش داده شد. ضمن اینکه مطالعاتی که با استفاده از مدل سروکوال انجام گرفته است نشان داده است که "قابلیت اطمینان" بیشتر از سایر عوامل بر روی رضایتمندی تاثیرگذار است. این پنج عامل بترتیب اولویت و بنابر امتیازی که مشتریان دادهاند (اختصاص 100 امتیاز) به شرح زیر ارائه میباشد:
ابعاد ملموس و فیزیکی (11 امتیاز): وجود و نمایش تسهیلات فیزیکی، تجهیزات کارکنان و مطبوعات ارتباطی
قابلیت اطمینان (32 امتیاز): قابلیت انجام خدمت وعده شده به نحوی اطمینانبخش و صحیح.
پاسخگوئی (22 امتیاز): تمایل به کمک به مشتریان و ارائه خدمات فوری.
ضمانت و تضمین (19 امتیاز): دانش و تواضع کارکنان و قابلیت و توانایی آنها در انتقال اعتماد و اطمینان.
همدلی (16 امتیاز): اهمیت دادن و توجه ویژه به تکتک مشتریان.
البته مطالب اشاره شده به این معنی نیست که هیچ تردیدی در ادبیات موضوع برای این مدل وجود ندارد. مناقشاتی که در مورد این مدل وجود دارد پیرامون موارد زیر میباشد:
مؤلفهها و ابعاد آن، ضعف ثبات ساختاری عوامل، فراگیر نبودن استفاده از آن در صنایع مختلف در تمام نقاط دنیا، همگرایی شاخصها اشاره نمود. اما به دلیل اینکه این مدل به عنوان یکی از پرکاربردترین ابزارهای سنجش کیفیت خدمات در مطالعات آکادمیک و پژوهشهای عملی مورد استفاده قرار گرفته است و حداقل اعتبار صوری آن مورد تایید قرار گرفته است هنوز هم در بسیاری از پژوهش ها از این مدل برای سنجش کیفیتخدمات بهره گرفته می شود.